الان داشتم میرفتم بیرون یهو چشام سیاهی رفت...دیگه نتونستم رو پاهام وایسم
تِلـِپـی افتادم رو زمین...حالا فقط کاش افتاده بودم
این میز مطالعه لنتی جلوم بود
چونه مبارکمم در این حین اصابت کرد با گوشه این میز خاک تو سر -_-
الانم اندازه چیــز باد کرده....=/
بعدشم یه دست گریه مشتی زدم...دردم نیومد ولی نمیدونم چرا گریم گرفت
خلاصه الان رو به نابودیم...اگه مردم حلالم کنید....
اینارو باید قربونشون بری فقد -_-...برچسب : نویسنده : 4586m بازدید : 199